کلمه جو
صفحه اصلی

فشرده سازی

مترادف و متضاد

compression (اسم)
اختصار، تراکم، ضغطه، فشردگی، فشرده سازی، فشار، متراکم سازی، هم فشارش، بهم فشردگی

compaction (اسم)
فشردگی، فشرده سازی، عمل بهم چسباندن، عمل ریز بافتن

فرهنگ فارسی

متراکم کردن پسماند برای آنکه ذخیره‌سازی و حمل آن آسان‌تر شود


دانشنامه عمومی

فشرده سازی (ابهام زدایی). فشرده سازی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
فشرده سازی (توپولوژی)
فشرده سازی (فیزیک)

فرهنگستان زبان و ادب

{densification, compaction} [مهندسی محیط زیست و انرژی] متراکم کردن پسماند برای آنکه ذخیره سازی و حمل آن آسان تر شود


کلمات دیگر: