کلمه جو
صفحه اصلی

ابوعبید

فرهنگ فارسی

یکی از مغفلین معروف و کتابی در نوادر او کرده اند
عبد الواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴٠۳ ه . ق . هنگامی که ابن سینا ( ه . م . ) از دهستان به گرگان میرفت بخدمت او پیوست و تا پایان حیات وی در خدمتش بسر برد و از خواص او و محرک وی در تصنیف کتب و گرد آورنده تالیفات شیخ پس از وفات او بود . اختصاص ابو عبید بیشتر در ریاضیات بوده است و از جمله کارهای او تکمیل قسمت ریاضیات از کتاب نجات ابوعلی است که آنرا از کتب ریاضی شیخ تلخیص کرد و علاوه بر آن قسمت ریاضی و موسیقی از کتاب دانشنامه علائی را بهمین سیاق بر آن کتاب افزوده . دیگر از آثار او تتمه سر گذشت ابن سیناست که قسمت نخستین آن به قلم خود شیخ است و ابو عبید حوادث حیات شیخ را بعد از سال ۴٠۳ بر آن افزوده.

لغت نامه دهخدا

ابوعبید.[ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) طوسی . او راست : انس المسافرین .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) یحیی بن عبید الغسانی . یکی از روات حدیث است . و حریز از وی روایت کند.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) یونس بن میسرةبن حلبس . از روات حدیث است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ )از رسول صلی اﷲ علیه و آله و شهر از او روایت کند.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ )سعد. مولی عبدالرحمن بن الزاهر. از روات حدیث است .


ابوعبید. [ اَ ع ُب َ ] (اِخ ) فقیه . رجوع به ابوعبیداﷲ جوزجانی شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) حی . مولی سلیمان بن عبدالملک . رجوع به ابوعبید حاجب شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) مستوفی .به سال 492 هَ . ق . وی را رستم دماوندی که ظاهراً یکی از ملاحده است بکشت . رجوع به ص 364 حبط ج 1 شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) مولی رسول اﷲ. صحابی است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) صاحب سلیمان بن عبدالملک و نام او حی است . رجوع به ابوعبید حاجب ... و رجوع به ابوعبید حی ... شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) صحابی است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) عبدالواحدبن محمد جوزجانی . رجوع به ابوعبیداﷲ عبدالواحد... شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) علی بن حسین بن حرب قاضی مصر. از روات حدیث است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) قاسم بن سلام بن مسکین بن زید جمحی هروی لغوی . ابن خلکان گوید: پدر او غلامی رومی مملوک مردی از اهل هرات است و ابوعبید به آموختن حدیث و ادب وفقه پرداخت و صاحب دین و سیرت جمیله و مذهب نیکو وفضلی بارع بود. قاضی احمدبن کامل آرد که ابوعبید دردین و علم خویش فاضل و مردی ربانی بود. متفنن در اصناف علوم اسلام از قراآت وفقه و عربیت و اخبار و نیکوروایت و صحیح النقل است و کسی را نشناسم که درامر دین بر او طعنی آورده باشد. ابراهیم حربی گوید: ابوعبید کوهی جاندار بود و در هر دانشی استاد. هیجده سال قضای مدینه طرسوس داشت و از ابی یزید انصاری واصمعی و ابی عبیدة و ابن الاعرابی و کسائی و فراء و جماعت کثیردیگر روایت کند و از کتب مصنفه ٔ او بیست واند کتاب در قرآن کریم و حدیث و غریب الحدیث وفقه روایت کرده اند و او راست : کتاب غریب المصنف و کتاب امثال و معانی الشعر و دیگر کتب نافعه و اول کس است که در غریب الحدیث تصنیف کرد و آن کتاب بر عبداﷲبن طاهر عرضه داشت و عبداﷲ آن کتاب بپسندید و گفت عقلی که صاحب خویش ، برنوشتن چنین کتاب برانگیزد سزاوار آن است که به طلب معاش محتاج نباشد و ده هزار درهم به مشاهره وی را مقرر داشت و محمدبن وهب مشعری گوید: از ابوعبید شنیدم که میگفت تصنیف این کتاب چهل سال بکشید و گاه بود که از افواه رجال استفاده ها کردمی و آنرا بجای خود در کتاب نوشتمی و شب از شادی نمی خفتم و شمایان چون به طلب علم نزد من آیید و دوره ٔ استفاده ٔ شما به چهار یاپنج ماه کشد گوئید دیر ماندم . هلال بن علاء رقی گوید: خدای تعالی بر این امت به چهارکس در چهارزمان منت نهاد: شافعی که او در حدیث رسول صلوات اﷲ علیه تفقه کردو دیگری احمدبن حنبل که در تحمل محن و آلام در راه دین پای فشرد و اگر ثبات او نبود مردم به کفر گرائیده بودند و سه دیگر یحیی بن معین که احادیث دروغ از راست جدا کرد و چهارمین ابوعبید قاسم بن سلام که غری الحدیث را تفسیر کرد و اگر تفسیر وی نبود مردمان در خطا و خبط غوطه ور بودند. و ابوبکربن انباری گوید: ابوعبید یک بهره از شب را در نماز و بهر دیگر را بخواب و پاس سوم را در نوشتن کتب صرف میکرد. اسحاق بن راهویه گوید: ابوعبید در علم اوسع از ما و در ادب بیش و در احاطه پیشوای همه ٔ ما بود ما محتاج به ابی عبید بودیم و او از ما بی نیاز بود و ثعلب گوید: لو کان ابوعبید فی بنی اسرائیل کان عجباً. و او بحنا سر و رو خضاب میکرد و هیبت و وقاری خاص داشت و آنگاه که به بغداد شدمردم بر او گرد آمدند و کتب او را از وی بشنیدند و از آنجا بزیارت خانه رفت و پس از گذاشتن مناسک حج درمکه یا مدینه به سال 222 یا 223 هَ . ق . درگذشت و بخاری گوید در سنه ٔ 224 هَ . ق . و بعضی مرگ او را در محرم گفته اند و خطیب در تاریخ بغداد گوید: شنیده ام که او به شصت و هفت سالگی رسید. ابن جوزی گوید مولد او به سال 154 هَ . ق . بود و ابوبکر زبیدی در کتاب تقریظ آورده است که مولد او در 154 است و پس از آن گوید: که ابوعبید آنگاه که حج بگذاشت و چاروا برای بازگشت به کری گرفت در شبی که فردای آن عزیمت مراجعت داشت رسول صلوات اﷲ علیه را بخواب دید که مردمان می آمدندو بر آن حضرت سلام می گفتند و مصافحه میکردند چون من نزدیک شدم مرا از دخول منع کردند گفتم چرا مرا بحضوراو راه نمی دهید گفتند ترا نگذاریم چه فردا به عراق رفتن خواهی . گفتم اگر باید نروم ، از من پیمان گرفتندو مرا راه دادند پس درآمدم و سلام گفتم و آنحضرت با من مصافحه کرد فرداکرای چاروایان فسخ کردم و در مکه سکونت گزیدم و پس از این خواب ابوعبید تا وفات به مکه ببود و چون درگذشت جسد وی در دور جعفر دفن کردند وبعضی گفته اند این خواب به مدینه بدیده است و وفات وی نیز به مدینةالرسول است پس از سه روز از رحیل حاج .و مولد او به هرات بود و از تصانیف دیگر اوست : کتاب المقصور و الممدود فی القراآت والمذکر و المؤنث و کتاب النسب و کتاب الاحداث ، ادب القاضی . عدد آی القران ،الایمان و النذور، الحیض و کتاب الاموال و غیرذلک و ابن الندیم گوید: بعضی گفته اند او ابن سلام بن مسکین بن زید است و وی مؤدب اولاد هرثمه بود و به روزگار ثابت بن نصربن مالک قضاء طرسوس داشت و از پیوستگان ثابت بن نصر و فرزندان وی بشمار می آمد و سپس به عبداﷲبن طاهر پیوست و از ابن اعرابی و ابی زیاد کلابی و اموی و ابی عمر و شیبانی و فرا روایت کند و از بصریین از اصمعی و ابی عبیدة و ابی زید روایت آرد. و چون تألیف کتابی را به پایان میبرد کتاب را به عبداﷲبن طاهر میفرستاد و او مالی خطیر به صله وی را حمل میکرد و به خط ابن النحوی خواندم که او از محمدبن صدقه کوفی شنیده است که حمادبن اسحاق بن ابراهیم گفت ابوعبید مرا گفت کتاب غریب المصنف مرا به پدر خویش نمودی گفتم آری گفت درباره ٔ آن چه گفت گفتم پدرم گفت در او نزدیک دویست حرف تصحیف هست ابوعبید گفت در کتابی چنین دویست تصحیف به چیزی نیست . و از کتب او است : کتاب غریب المصنف . کتاب غریب الحدیث . کتاب غریب القرآن . کتاب معانی القرآن . کتاب الشعرا. کتاب المقصور و الممدود. کتاب المذکر و المونث . کتاب القراآت . کتاب الاموال . کتاب النسب .کتاب الاحداث . کتاب الأمثال السائرة. کتاب عدد آی القرآن . کتاب ادب القاضی . کتاب الناسخ و المنسوخ . کتاب الایمان و النذور کتاب الحیض . کتاب فضائل القرآن . کتاب الحجر و التفلیس و کتاب الطهارة، و او را کتب فقهی دیگر نیز هست . و از اصحاب ابی عبید و شاگردان و روات او است ، علی بن عبدالعزیز که در سال 287 هَ . ق . درگذشته است . و ثابت بن عمروبن حبیب مولی علی بن رابطه (و او تمام کتب ابی عبید را روایت کرده است ) و مشعری و اسم او علی بن محمد وصب است و او گوید، از ابی عبید شنیدم که میگفت این کتاب یعنی غریب المصنف را از ده هزار دینار دوست تر دارم و عدد ابواب این کتاب یعنی غریب المصنف چنانکه گفته اند هزار باب است حاوی هزار و دویست بیت شواهد شعریه است وباز ابن الندیم گوید: او از روات قرائت کسائی است و در بعض حروف با کسائی مخالف است و در جای دیگر کتاب المجاز فی القرآن را به ابوعبید نامی نسبت کرده و ظاهراً مراد صاحب ترجمه است . و رجوع به قاسم ... شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) محمدبن حفص الوصابی الحمصی . از روات حدیث است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) صحابی است.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ )از رسول صلی اﷲ علیه و آله و شهر از او روایت کند.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن معاویةبن سیرةبن حسین بن النمیری. یکی از روات حدیث است و بعضی نام او را ابوالعبیدبن السوایی الاعمی ، معاویةبن سیرةبن حصین کوفی گفته اند.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمد الهروی ( الشیخ الأدیب ) و ابن خلکان نام او را ابوعبید احمدبن محمدبن ابی عبیدالعبدی المؤدب الهروی الفاشانی آورده و گوید: برپشت نسخه ای از کتاب الغریبین دیدم که نام وی احمد بن محمدبن عبدالرحمن است -انتهی. در نسخه ای کهن از الغریبین که در کتابخانه مؤلف این لغت نامه است در دیباچه آمده است از قول زولانی : اخبرنا الشیخ الادیب ابوعبید احمدبن محمدالهروی رحمةاﷲ علیه و در اول کتاب الهمزه همین کتاب می آید: قال الشیخ ابوعبید احمدبن محمد الأدیب رحمه اﷲ.و باز ابن خلکان گوید: او یکی از بزرگان علماست و درکتاب الغریبین خویش از هیچ فروگذار نکرده است. لکن من بر شرح حال او آگاهی نیافتم جز اینکه او از شاگردان ابومنصور ازهری لغوی است و از وی استفادات کرده وفرا راه علم افتاده است. ابوعبید در کتاب الغریبین تفسیر غریب القرآن و حدیث نبوی را جمع کرده است و این کتاب در همه آفاق مسلمانی معروف و از کتب سودمند است. و چنانکه باخرزی در ضمن ترجمه یکی از ادباء خراسان اشاره کرده است ابوعبید بذله گوئی دوست میداشت و در خلوت طعام میخورد و با ادبا در مجالس لذت و طرب آنان مشارکت می جست. وفات وی به سال 401 هَ. ق. بود و شیخ العمید ابوسهل محمدبن حسن الزولانی کتاب الغریبین را از او روایت کرده است. و رجوع به احمد... شود.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) بحر. از روات حدیث است.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) البسری و بسری قریه ای است به حوران دمشق. او یکی از زهاد و گویند مستجاب الدعوه بوده است. رجوع به ج 4 صفةالصفوه ص 216 شود.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) بکری. عبداﷲبن عبدالعزیز اندلسی نحوی لغوی. او یکی از امرای اندلس صاحب تألیفات و شروح چند بود. او راست : اشتقاق الاسماء. معجم مااستعجم من البلاد و المواضع. کتابی در اعلام نبوت. شرح نوادر ابوعلی قالی. شرح امثال ابی عبید.وفات او به سال 487 هَ. ق. بود و صاحب کشف الظنون کتابی به نام المسالک و الممالک بدو نسبت داده است.

ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن معاویةبن سیرةبن حسین بن النمیری . یکی از روات حدیث است و بعضی نام او را ابوالعبیدبن السوایی الاعمی ، معاویةبن سیرةبن حصین کوفی گفته اند.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) احمدبن محمد الهروی (الشیخ الأدیب ) و ابن خلکان نام او را ابوعبید احمدبن محمدبن ابی عبیدالعبدی المؤدب الهروی الفاشانی آورده و گوید: برپشت نسخه ای از کتاب الغریبین دیدم که نام وی احمد بن محمدبن عبدالرحمن است -انتهی . در نسخه ای کهن از الغریبین که در کتابخانه ٔ مؤلف این لغت نامه است در دیباچه آمده است از قول زولانی : اخبرنا الشیخ الادیب ابوعبید احمدبن محمدالهروی رحمةاﷲ علیه و در اول کتاب الهمزه ٔ همین کتاب می آید: قال الشیخ ابوعبید احمدبن محمد الأدیب رحمه اﷲ.و باز ابن خلکان گوید: او یکی از بزرگان علماست و درکتاب الغریبین خویش از هیچ فروگذار نکرده است . لکن من بر شرح حال او آگاهی نیافتم جز اینکه او از شاگردان ابومنصور ازهری لغوی است و از وی استفادات کرده وفرا راه علم افتاده است . ابوعبید در کتاب الغریبین تفسیر غریب القرآن و حدیث نبوی را جمع کرده است و این کتاب در همه آفاق مسلمانی معروف و از کتب سودمند است . و چنانکه باخرزی در ضمن ترجمه ٔ یکی از ادباء خراسان اشاره کرده است ابوعبید بذله گوئی دوست میداشت و در خلوت طعام میخورد و با ادبا در مجالس لذت و طرب آنان مشارکت می جست . وفات وی به سال 401 هَ . ق . بود و شیخ العمید ابوسهل محمدبن حسن الزولانی کتاب الغریبین را از او روایت کرده است . و رجوع به احمد... شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) البسری و بسری قریه ای است به حوران دمشق . او یکی از زهاد و گویند مستجاب الدعوه بوده است . رجوع به ج 4 صفةالصفوه ص 216 شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) السوائی . معاویةبن سبرةبن حصین کوفی . از روات حدیث است . رجوع به ابوعبیدبن معویة شود.


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) بحر. از روات حدیث است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) بکری . عبداﷲبن عبدالعزیز اندلسی نحوی لغوی . او یکی از امرای اندلس صاحب تألیفات و شروح چند بود. او راست : اشتقاق الاسماء. معجم مااستعجم من البلاد و المواضع. کتابی در اعلام نبوت . شرح نوادر ابوعلی قالی . شرح امثال ابی عبید.وفات او به سال 487 هَ . ق . بود و صاحب کشف الظنون کتابی به نام المسالک و الممالک بدو نسبت داده است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) حاجب سلیمان بن عبدالملک اموی . از روات حدیث است .


ابوعبید. [ اَ ع ُ ب َ ] (اِخ ) حزمی . یکی از مغفلین معروف و کتابی در نوادر او کرده اند. (ابن الندیم ).



کلمات دیگر: