کلمه جو
صفحه اصلی

امر معروف

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) فرمودن دستور دادن مقابل : نهی . ۲ - ( اسم ) فرمان حکم فرمایش . جمع : اوامر . ۳ - کار شائ ن. جمع : امور. ۵ - دستور دادن اجری کاری است و آن بر دو قسم است : امر حاضر دال بر فرمودن کاریست بمخاطب (دو م شخص ). مفرد امر حاضر غالبا همان ریش. فعل است. امر حاضر دو صیغه دارد : مفرد جمع : کن کنید و غالبا با (ب ) استعمال میشود : بخوان بخوانید . توضیح : منفی امر را (نهی ) گویند . امر غایب دال بر فرمودن کاریست بغایب (سوم شخص ) و آن با افزودن (د ) و سوم شخص مفرد و(ند ) ( سوم شخص جمع ) بمفرد امر حاضر ساخته شده : سوزد سوزند و غالبا با (به ) استعمال شود : برود بخوانند . ۶ - عالم امر . آفرینش بر دو نوع است : ملک و ملوک و آنرا خلق و امر گویند : در قر آن آمده . الاله الخلق و الامر (سور. اعراف آی. آی. ۵۳ ) عالم امر عبارت از ضد اجساد و اجسام است که قابل مساحت و قسمت و تجزی نیست : ( آنکه با شارت امر (کن ) بی توقف در وجود آمد . ) (مرصاد العباد ) یا امر مشترک . یا امر و نهی . ۱ - فرمودن و باز داشتن کسی را از کاری .۲ - امر بمعروف و نهی از منکر . ۳ - دستور دادن . ۳ - دستور دادن . ۴ - فعل امر و فعل نهی . یا امر خیر. ۱ - کار خیر . ۲ - عروسی . یا امر معروف امر بمعروف .امر کردن بکارهای نیک که در اسلام معروف شناخته شده مانند نماز و روزه و حج و زکات و غیره .

لغت نامه دهخدا

امر معروف. [ اَ رِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امر کردن به نیکو که در شریعت اسلام معروف و شناخته شده هستند مانند صوم و صلات و حج و زکوة و صدقه عید فطر و قربانی. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) :
مرا امر معروف دامن گرفت
فضول آتشی گشت و در من گرفت.
( بوستان ).
چو منکر بود پادشه را قدم
که یارد زد از امر معروف دم.
( بوستان ).
- امر بمعروف ؛ در تداول مردم فرمان دادن و توصیه کردن مردم را به نیکی.

پیشنهاد کاربران

سفارش کردن یا فرمان دادن به نیکی، واجبات و مستحبات


کلمات دیگر: