کلمه جو
صفحه اصلی

مشنه

فرهنگ فارسی

پوست باز رفتگی از اندام بزدن یا جراحتی با وسعت و بدون عمق زدن .

لغت نامه دهخدا

مشنة. [ م َ ن َ ] (ع اِ) پوست بازرفتگی از اندام به زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جراحتی با وسعت و بدون عمق زدن . (از اقرب الموارد): اصابته مشنة؛ جراحتی بر آن وارد آمد که پهن بود و گودی نداشت . (ناظم الاطباء).


( مشنة ) مشنة. [ م َ ن َ ] ( ع اِ ) پوست بازرفتگی از اندام به زدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || جراحتی با وسعت و بدون عمق زدن. ( از اقرب الموارد ): اصابته مشنة؛ جراحتی بر آن وارد آمد که پهن بود و گودی نداشت. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: