کلمه جو
صفحه اصلی

بکسستن

فرهنگ فارسی

شکستن و گسستن و شکسته شدن ٠

لغت نامه دهخدا

بکسستن. [ ب ُ س َس ْ ت َ ] ( مص ) شکستن و گسستن و شکسته شدن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گسستن ، و شعوری ج 1 ورق 219 شود.


کلمات دیگر: