یا بکراهی یا بکروی یا بکرایی
بکرهی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بکرهی.[ ب َ رَ ] ( اِ ) بکراهی. بکروی. بکرایی :
بخانه درون بود با بکرهی
نهاده برش نار و سیب و بهی.
بخانه درون بود با بکرهی
نهاده برش نار و سیب و بهی.
فردوسی ( از رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از جهانگیری ).
رجوع به بکروی شود.کلمات دیگر: