( اسم ) بریان شده
آنکه گوشت را بریان میکند و آماده میکند برای پختن .
آنکه گوشت را بریان میکند و آماده میکند برای پختن .
مشوی . [ م َش ْ وی ی ] (ع ص ) (از «ش وو») آنکه او را سنگ خطا کرده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تاج العروس ) (ازناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد).
مشوی . [ م ُش ْ ] (ع ص ) آنکه گوشت را بریان میکند و آماده میکند برای پختن . (ناظم الاطباء).
مشوی . [ م َش ْ وی ی ] (ع ص ) بریان کرده . (مهذب الأسماء). بریان . (غیاث ) (آنندراج ). بریان شده و برشته شده . (ناظم الاطباء). سرخ کرده . کباب . کباب کرده . برشته . بوداده . بریان . بریان کرده . بریان شده . حنیذ. کباب شده . (یادداشت مؤلف ) : هلیله ٔ زرد یک درم و نیم ، سقمونیای مشوی سه طسوج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رب سیب سه درم ، ترید یک درم و نیم ، سقمونیا مشوی نیم درمسنگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).