کلمه جو
صفحه اصلی

مشک افشان

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه که مشک افشاند ۲- معطر : نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد . ( حافظ ) یا مشک فشان از فقاع . شخصی است که در وقت سخن گفتن بوی خوش از دهانش بر آید .
مسک بیز افشاننده مشک

لغت نامه دهخدا

مشک افشان. [ م ُ / م ِ اَ ] ( نف مرکب ) مشک بیز. افشاننده مشک. که مشک پراکند. عطرآگین سازنده. خوشبوی کننده :
به هر منزل که مشک افشان کنی راه
منور باش چون خورشید و چون ماه.
نظامی.


کلمات دیگر: