کلمه جو
صفحه اصلی

پاشنده

فارسی به انگلیسی

disseminator


فرهنگ فارسی

( اسم ) پراکننده افشاننده .
پراکنده افشاننده

ویژگی محیطی که در آن سرعت فاز موج الکترومغناطیسی تابعی از بسامد آن باشد


لغت نامه دهخدا

پاشنده. [ ش َ دَ/ دِ ] ( نف ) پراکننده. افشاننده : بیک دست شکرپاشنده و بدیگر دست زهر کشنده. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ عمید

پراکنده کننده، افشاننده.

فرهنگستان زبان و ادب

{dispersive} [فیزیک] ویژگی محیطی که در آن سرعت فاز موج الکترومغناطیسی تابعی از بسامد آن باشد


کلمات دیگر: