بازتابنده
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عاکس
مترادف و متضاد
بازتابنده، جسم منعکس کننده، جسم صیقلی، الت انعکاس
فکری، صیقلی، بازتابنده، منعکس سازنده، بازتابی انعکاسی، وابسته به طرز تفکر
فرهنگ فارسی
← بازتابگر
فرهنگستان زبان و ادب
[مهندسی نقشه برداری] ← بازتاب گر
کلمات دیگر: