کلمه جو
صفحه اصلی

بارگیری

فارسی به انگلیسی

loading, handling a ship's cargo


embarkation, lading, loading


handling a ship's cargo, tonnage, embarkation, lading, loading, handling a ships cargo

مترادف و متضاد

loading (اسم)
بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب

lading (اسم)
بار کشتی، محموله، بارگیری، عمل بار کردن

فرهنگ فارسی

گرفتن بار برای حمل
گرفتن بار برای حمل و نقل .

لغت نامه دهخدا

بارگیری. ( حامص مرکب ) گرفتن بار خواه برای حمل بر روی ستور و یا حمل در کشتی. ( ناظم الاطباء ). عمل پر کردن جوالها و غیره از محمولی برای بردن بر ستور و غیره. بار بستن و مهیا نمودن : قافله اصفهان هنوز بارگیری خود را نکرده. ( فرهنگ نظام ). || الزام و اثبات گناه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

گرفتن بار برای حمل ونقل، عمل بار بستن و بار گرفتن.

دانشنامه عمومی

بارگذاری
بارگیری یا دانلود یا دریافت (به انگلیسی: Download) در شبکه های رایانه ای به معنای دریافت اطلاعات است.
برداشت اطلاعات و داده های الکترونیکی از طریق شبکه یا اینترنت، از یک سیستم دور که معمولاً یک سرور است انجام می گیرد، این سرور می تواند سرور ایمیل، سرور پروتکل انتقال فایل، … باشد.
این اطلاعات یا داده ها می تواند فایل یا نوشته باشد. داده ها می تواند:متنصوتکلیپ تصویریفایل های اجراییو… باشد.

در مقابل بارگذاری یا آپلود, به معنی دانلود کردن از روی شبکه های رایانه ای


فرهنگستان زبان و ادب

{loading} [حمل ونقل دریایی] گذاشتن بار در شناور
{loading} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] قرار دادن بار چوبی بر روی وسیلۀ حمل ونقل
{tapping} [مهندسی مواد و متالورژی] باز کردن مجرای تخلیۀ کوره و سپس تخلیۀ مذاب آماده از کوره در پاتیل


کلمات دیگر: