مترادف مغایرت : اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی
متضاد مغایرت : مشابهت، تشابه، همانندی
برابر پارسی : ناسازی، ناجوری، ناهمگنی، ناسازگاری، نایکسانی
contradiction, disagreement
clash, conflict, contrariety, contrariness, discrepancy, repugnance
اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی ≠ مشابهت، تشابه، همانندی
مغایرت . [ م ُ ی َ / ی ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مخالفت . بیگانگی . جدایی . (ناظم الاطباء). مُغایَرَة. غیریت . دوگانگی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود. (اوصاف الاشراف ص 49). و رجوع به مغایرة شود.
- مغایرت داشتن ؛ با یکدیگر اختلاف داشتن . مخالف یکدیگر بودن .
۱. تفاوت؛ اختلاف.
۲. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند؛ تلطف، مانند این شعر: میکنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال ـ هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال.
تضاد-همخوانی نداشتن-مخالف
ناسازی، نایکسانی، ناسازگار