کلمه جو
صفحه اصلی

مغایرت


مترادف مغایرت : اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی

متضاد مغایرت : مشابهت، تشابه، همانندی

برابر پارسی : ناسازی، ناجوری، ناهمگنی، ناسازگاری، نایکسانی

فارسی به انگلیسی

contradiction, disagreement


clash, conflict, contrariety, contrariness, discrepancy, repugnance, contradiction, disagreement

clash, conflict, contrariety, contrariness, discrepancy, repugnance


فارسی به عربی

کره

مترادف و متضاد

اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی ≠ مشابهت، تشابه، همانندی


conflict (اسم)
نبرد، برخورد، ستیزه، ضدیت، نا سازگاری، تضاد، کشمکش، مناقشه، مغایرت، کشاکش

contention (اسم)
نزاع، ستیز، مجادله، ستیزه، مباحثه، مشاجره، مغایرت، درگیری

disagreement (اسم)
مخالفت، نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، عدم توافق، عدم موافقت، عدم قبول

repugnance (اسم)
مخالفت، نا سازگاری، تناقض، مغایرت

contradiction (اسم)
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدم تناسب

variance (اسم)
نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، واریانس

otherness (اسم)
مغایرت

contradictoriness (اسم)
تناقض، مغایرت

contrariety (اسم)
دگرگونی، مخالفت، نا سازگاری، مغایرت

فرهنگ فارسی

غیریکدیگربودن، لاف هم بودن
۱ - ( مصدر ) غیر یکدیگر بودن مخالف هم بودن . ۲ - ( اسم ) غیریت مخالف : [ مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود . ] ( اوصاف الاشراف . ۳ ) ۴۹ - عبارت از این است که شاعر در مصراع یا بیت کسی یا چیزی را مدح و تحسین کند و در مصراع یا بیت بعد ذم و تقبیح نماید یا بعکس تلطف .
ماخوذ از تازی مخالفت و بیگانگی و جدایی .

فرهنگ معین

(مُ یِ رَ ) [ ع . مغایرة ] (مص ل . ) مخالفت ، غیر هم بودن .

لغت نامه دهخدا

مغایرت. [ م ُ ی َ / ی ِ رَ ] ( از ع ، اِمص ) مخالفت. بیگانگی. جدایی. ( ناظم الاطباء ). مُغایَرَة. غیریت. دوگانگی. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود. ( اوصاف الاشراف ص 49 ). و رجوع به مغایرة شود.
- مغایرت داشتن ؛ با یکدیگر اختلاف داشتن. مخالف یکدیگر بودن.

مغایرة. [ م ُ ی َ رَ ]( ع مص ) بیع کردن به عوض. ( المصادر زوزنی ). معاوضه کردن در خرید و فروخت و مبادله نمودن در آن. غیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مقایضة. تاخت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || با کسی خلاف کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مغایرت شود.

مغایرت . [ م ُ ی َ / ی ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مخالفت . بیگانگی . جدایی . (ناظم الاطباء). مُغایَرَة. غیریت . دوگانگی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود. (اوصاف الاشراف ص 49). و رجوع به مغایرة شود.
- مغایرت داشتن ؛ با یکدیگر اختلاف داشتن . مخالف یکدیگر بودن .


فرهنگ عمید

۱. تفاوت، اختلاف.
۲. (ادبی ) در بدیع، آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند، تلطف، مانند این شعر: می کنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال.

۱. تفاوت؛ اختلاف.
۲. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند؛ تلطف، مانند این شعر: می‌کنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال ـ هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال.


دانشنامه عمومی

تضاد-همخوانی نداشتن-مخالف


مغایرت (کارت اعتباری). وقتی یک مشتری اعتبار یک یا چند تراکنش از تراکنش های ثبت شده برای حسابش (حساب کارت اعتباری یا کارت نقدی) را زیر سؤال می برد، یا اعتراضی نسبت به آن دارد، در واقع یک مغایرت پیش آمده است. این مغایرت به دلایل گوناگون به وجود می آید: عدم تحویل کالا توسط فروشنده، کالای معیوب، نارضایتی از کالا یا سرویس ارائه شده، تقلب، شارژ اضافی و …
در ایالات متحده، در صورت تقلب، دارنده کارت ماکزیمم تا ۵۰ دلار مسئول است.

فرهنگ فارسی ساره

ناسازی، نایکسانی، ناسازگار


پیشنهاد کاربران

باهم تفاوت داشتن
اختلاف نظر

اختلاف نظر


تغایر

تضاد بودن
راستی من دختر هستم
اون اسم رمزیمه


کلمات دیگر: