کلمه جو
صفحه اصلی

معتقد


مترادف معتقد : باورمند، عقیده مند، باایمان، مؤمن، موقن، گرونده

متضاد معتقد : بی اعتقاد، منکر

برابر پارسی : باوردار، باورمند، گرونده

فارسی به انگلیسی

believer, [adj.] believing, [n.] believer, believed, persuaded

believing, [n.] believer


believed, persuaded


believer


فارسی به عربی

مومن

مترادف و متضاد

believing (صفت)
معتقد، با ایمان

۱. باورمند، عقیدهمند، باایمان، مومن، موقن
۲. گرونده ≠ بیاعتقاد، منکر


باورمند، عقیده‌مند، باایمان، مومن، موقن ≠ بی‌اعتقاد، منکر


گرونده


فرهنگ فارسی

عقیده مند، باعقیده، گرونده، عقیده، اعتقاد، آنچه که انسان به آن عقیده دارد
( اسم ) اعتقاد دارنده گرونده : من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا بند. معتقد و چاکر دولتخواهم . ( حافظ ) جمع : معتقدین .
آنچه بدان اعتقاد داشته باشند . مورد اعتقاد عقیده .

فرهنگ معین

(مُ تَ قِ ) [ ع . ] (اِفا. ) گرونده ، باوردار، عقیده دار.

لغت نامه دهخدا

معتقد. [ م ُ ت َ ق ِ ] ( ع ص ) گرونده و یقین کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). اعتقاد دارنده و باورکننده و گرونده و گرویده و یقین کننده و ایمان آورنده. ( ناظم الاطباء ) : اولاً لشکر آن مرتضی که باشند شیرمردان فلیسان باشند و سپاه سالاران در عابش و... معتقدان در رشقان. ( کتاب النقض ص 475 ).
گر معتقدتر از تو شنیدیم هیچ میر
پس اعتقاد رافضیان رسم و سان ماست.
خاقانی.
بر کافه معتقدان خدمت و صادقان مودت فرض عین است که بر مبشران این سعادت عظمی به تهنیت خانها نثار و ایثار کنند. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 71 ).
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است.
سعدی ( گلستان ).
تلخ است پیش طایفه ای جور خوبروی
از معتقد شنو که شکر می پراکنند.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 449 ).
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمی کند کز پس و پیش بنگری.
سعدی.
من معتقدم که هر چه گویی
شیرین بود از لب شکربار.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 473 ).
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده معتقد و چاکر دولتخواهم.
حافظ.
چه مولانا در فنون آداب... عدیم النظیر... است خصوصاً در علم دینی و در مهارت و در بحث آن بالای اعتقاد هر معتقدی است. ( تاریخ قم ص 4 ).
- معتقد شدن ؛ گرویده شدن. ( ناظم الاطباء ). اعتقاد پیدا کردن. دل بسته شدن :
متفق می شوم که دل ندهم
معتقد می شوم دگربارت.
سعدی.
- معتقد گردیدن ( گشتن ) ؛ معتقد شدن :
معتقد گردد از اثبات دلیل
نفی لاتدرکه الابصارش.
خاقانی.
و رجوع به ترکیب قبل شود. || چیز سخت و درشت. ( آنندراج ). هر چیز سخت و صلب. ( ناظم الاطباء ). || ثابت. ( آنندراج ). ثابت دردوستی. ( ناظم الاطباء ). || آنکه کسب می کندزمین و آب و مال را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعتقاد شود.

معتقد. [ م ُ ت َ ق َ ] ( ع اِ ) آنچه بدان اعتقاد داشته باشند. مورد اعتقاد. عقیده. ج ، معتقدات. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و معلوم گشت که سخن ایشان فاسد است و معتقد ایشان باطل. ( کشف الاسرار ج 2 ص 537 ). از اصول و فروع معتقد ایشان استکشافی کنم. ( کلیله و دمنه ). شمه ای از آنچه در کتابهای ایشان مسطور است از معتقد و مذهب ایشان... نوشته شد. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 39 ).

معتقد. [ م ُ ت َ ق َ ] (ع اِ) آنچه بدان اعتقاد داشته باشند. مورد اعتقاد. عقیده . ج ، معتقدات . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و معلوم گشت که سخن ایشان فاسد است و معتقد ایشان باطل . (کشف الاسرار ج 2 ص 537). از اصول و فروع معتقد ایشان استکشافی کنم . (کلیله و دمنه ). شمه ای از آنچه در کتابهای ایشان مسطور است از معتقد و مذهب ایشان ... نوشته شد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 39).


معتقد. [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) گرونده و یقین کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). اعتقاد دارنده و باورکننده و گرونده و گرویده و یقین کننده و ایمان آورنده . (ناظم الاطباء) : اولاً لشکر آن مرتضی که باشند شیرمردان فلیسان باشند و سپاه سالاران در عابش و... معتقدان در رشقان . (کتاب النقض ص 475).
گر معتقدتر از تو شنیدیم هیچ میر
پس اعتقاد رافضیان رسم و سان ماست .

خاقانی .


بر کافه ٔ معتقدان خدمت و صادقان مودت فرض عین است که بر مبشران این سعادت عظمی به تهنیت خانها نثار و ایثار کنند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 71).
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است .

سعدی (گلستان ).


تلخ است پیش طایفه ای جور خوبروی
از معتقد شنو که شکر می پراکنند.

سعدی (کلیات چ مصفا ص 449).


معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمی کند کز پس و پیش بنگری .

سعدی .


من معتقدم که هر چه گویی
شیرین بود از لب شکربار.

سعدی (کلیات چ مصفا ص 473).


من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده ٔ معتقد و چاکر دولتخواهم .

حافظ.


چه مولانا در فنون آداب ... عدیم النظیر... است خصوصاً در علم دینی و در مهارت و در بحث آن بالای اعتقاد هر معتقدی است . (تاریخ قم ص 4).
- معتقد شدن ؛ گرویده شدن . (ناظم الاطباء). اعتقاد پیدا کردن . دل بسته شدن :
متفق می شوم که دل ندهم
معتقد می شوم دگربارت .

سعدی .


- معتقد گردیدن (گشتن ) ؛ معتقد شدن :
معتقد گردد از اثبات دلیل
نفی لاتدرکه الابصارش .

خاقانی .


و رجوع به ترکیب قبل شود. || چیز سخت و درشت . (آنندراج ). هر چیز سخت و صلب . (ناظم الاطباء). || ثابت . (آنندراج ). ثابت دردوستی . (ناظم الاطباء). || آنکه کسب می کندزمین و آب و مال را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتقاد شود.

فرهنگ عمید

آنچه انسان به آن عقیده دارد، عقیده، اعتقاد.
عقیده مند، باعقیده، گرونده.

آنچه انسان به آن عقیده دارد؛ عقیده؛ اعتقاد.


عقیده‌مند؛ باعقیده؛ گرونده.


دانشنامه عمومی

معتقد (ترانه ایمجین درگونز). «معتقد» تک آهنگی از ایمجین دراگنز است که در ۱ فوریه ۲۰۱۷ (۲۰۱۷-02-۰۱) منتشر شد.
این تک آهنگ در چارت های، در رتبه اول و در چارت های کانادا، ایتالیا، لهستان، سوئیس، اتریش، جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

فرهنگ فارسی ساره

باورمند


پیشنهاد کاربران

اوری


کلمات دیگر: