کلمه جو
صفحه اصلی

معمایی


مترادف معمایی : رازآلود، رمزآمیز، مرموز، چیستانی، لاینحل

فارسی به انگلیسی

enigmatic, paradoxical

فارسی به عربی

مبهم

مترادف و متضاد

۱. رازآلود، رمزآمیز، مرموز
۲. چیستانی
۳. لاینحل


enigmatic (صفت)
مبهم، مرموز، معمایی

رازآلود، رمزآمیز، مرموز


چیستانی


لاینحل


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به معما ( معمی ) ۲ - کسی که معما ( معمی ) گوید : ( جانی همدانی ... معمایی است و طبع خوبی دارد... ) ( ترجمه مجمع الخواص ۲۷۳ )
میر رفیع الدین حیدر معمایی کاشی

لغت نامه دهخدا

معمایی. [ م ُ ع َْم ما ] ( ص نسبی ) منسوب به معما.رجوع به معما شود. || آنگه معما گوید. آنکه معما طرح کند : جانی همدانی... معمایی است و طبع خوبی هم دارد. ( ترجمه مجمعالخواص ص 273 ).

معمایی. [ م ُ ع َم ْ ما ] ( اِخ ) میر رفیعالدین حیدر معمایی کاشی. رجوع به رفیعی شود.

معمایی . [ م ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) میر رفیعالدین حیدر معمایی کاشی . رجوع به رفیعی شود.


معمایی . [ م ُ ع َْم ما ] (ص نسبی ) منسوب به معما.رجوع به معما شود. || آنگه معما گوید. آنکه معما طرح کند : جانی همدانی ... معمایی است و طبع خوبی هم دارد. (ترجمه ٔ مجمعالخواص ص 273).


دانشنامه عمومی

معمایی می تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
فیلم معمایی
داستان معمایی


کلمات دیگر: