کلمه جو
صفحه اصلی

کیری

فارسی به انگلیسی

phallic

crap


مترادف و متضاد

phallic (صفت)
وابسته به قضیب، وابسته به الت رجولیت، کیری، وابسته به الت ذکور، وابسته به پرستش الت مردی

لغت نامه دهخدا

کیری. ( اِخ ) نام جایی. ( ناظم الاطباء ). این کلمه در تاریخ بیهقی در مواضع متعدد آمده و ضبط صحیح آن معلوم نیست. در تاریخ بیهقی چ ادیب ص 274 و 675 به صورت «کیری » و در تاریخ بیهقی چ فیاض ص 272 و 690 «گیری » و در ص 661 «کیری » آمده است. در حاشیه تاریخ بیهقی چ فیاض ص 661 و 690 آرد: این کلمه چند جا به همین شکل در این کتاب آمده است ، در زین الاخبار «کسری » و در اخبار الدولة السلجوقیه هم شبیه به آن آمده ، و صورت درست آن معلوم نیست.

دانشنامه عمومی

کیری می تواند اشاره به یکی از موارد زیر باشد:
کیر، اصطلاح عامیانه
کیری (شرکت)، شرکت نوشابه سازی در استان کبک کانادا
کیری (نام تجاری) یا کیبی، برند بین المللی پنیر محصول گروه بل
کیری گامی، هنر ژاپنی که با بریدن کاغذ به ساختن اثر می پردازد

پیشنهاد کاربران

کیری یه کلمه عامیانه ( و همینطور بی ادبانه ) هست که به معنی یه چیز بد هست ، بعنوان مثال : عجب هوای امروز کیری بود - چقدر این غذا کیری بود خدا لعنت کنه این رستوران رو - ببین داش اگر میخوای جنس کیری بهم بفروشی من خریدار نیستم

این کلمه در فارسی باستان با عنوان کئیری پک به معنای تنور وجود داشته که هم اکنون ساکنان حومه اصفهان از جمله خورزوق و گز که دارای گویشی با اصالت اوستایی هستند ازکلمه کیری بجای تنور استفاده می کنند


کلمات دیگر: