chasten, modify, season
معتدل کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
سبیکة , مزاج , موسم
مترادف و متضاد
تعدیل کردن، اداره کردن، معتدل کردن، ملایم کردن
سبک کردن، لاغر کردن، رقیق کردن، ضعیف شدن، نازک کردن، تقلیل دادن، دقیق شدن، معتدل کردن، تضعیف کردن
کلمات دیگر: