کلمه جو
صفحه اصلی

حارث محاسبی

دانشنامه عمومی

ابوعبدالله حارث ابن اسد محاسبی بصری (۲۴۳–۱۶۵ ه‍. ق) حدود سال ۱۶۵ هجری قمری در بصره به دنیا آمد و در سال ۲۴۳ هجری در بغداد از دنیا رفت. او را یکی از بزرگترین مشایخ تصوف قرن سوم نامیده اند. وی غالب عمر خود را در بغداد گذراند. علاوه بر عرفان اسلامی در فقه، حدیث و کلام نیز سررشته داشت. حارث بیشتر اوقات خود را به تدریس، عبادت، و وعظ و تألیف گذراند. اگرچه از اهل سنت بود اما در آثارش به احادیث گوناگونی از امامان اهل بیت شیعیان اشاره کرده است. از جمله اولین حدیثی که در کتاب الرعایه استفاده کرده است نقل از محمد بن باقر امام پنجم شیعیان است.
الرعایه لحقوق الله و القیام بها
الوصایا
التوهم
آداب النفوس
کتاب فی مائیه و معناه
فهم القرآن و معانیه
بدء من اناب الی الله
البعث و النشور
القصد و رجوع الی الله
فهم الصلاه
معاتبه النفس
محاسبی در فقه شاگرد شافعی بود. او در بغداد هم به آموختن فقه می پرداخت و هم حدیث روایت می کرد و با آنکه در مباحث کلامی به مخالفت با معتزله می پرداخت و در رد آنها سخن می گفت، پیروان احمد بن حنبل او را مجبور به ترک بغداد و سکونت کوفه کردند. تا حدی عرصه بر وی تنگ شد که هنگام مرگ حارث فقط چهار نفر بر جنازه او حاضر شدند.
حارث با آنکه در فقه، کلام و حدیث مرتبه ای خاص داشت، اما بیشتر در عرفان آوازه یافت و یکی از مشایخ بزرگ تصوف شناخته شد، چنان که او را در تصوف استاد بغدادیان به شمار آوردند.

دانشنامه آزاد فارسی

حارِث مُحاسِبی (بصره ح ۱۶۵ـ بغداد ۲۴۳ق)
(نام اصلی: ابوعبدالله حارث بن اسد) زاهد و عارف مشهور و از مشایخ تصوّف. گویند لقب او اشاره به آن است که لحظه ای از محاسبۀ نفس خود فارغ نمی شد. او را در میان ناموران حوزۀ تصوّف به دانش وسیع در علوم ظاهری ستوده اند. حدیث را از یزید بن هارون فراگرفت و ابوالعباس طوسی در شمار راویان اوست. در تصوف با جنید مصاحبت داشت. بصری بود و چون پدرش مذهب قدَری داشت، از این رو در میراثِ هنگفت او هیچ تصرفی نکرد هرچند به هنگام مرگ، به یک درهم محتاج بود. دعای او را مستجاب دانسته اند. محاسبی، سال ها در بغداد به نشر تصوّف همت گماشت، تا آن جا که او را استاد اکثر بغدادیان دانسته اند. از نخستین بغدادیانی است که از آن ها، رسماً سماعِ همراه با تواجد گزارش شده است. الوصایا؛ التوهّم؛ آداب النفوس؛ شرح المعرفه؛ و الرعایه لحقوق الله را از کتاب های او دانسته اند.

نقل قول ها

ابومحمد حارث بن اسد المحاسبی العنزی (وفات 243 هجری در بغداد) از بزرگان تصوف و علمای مشایخ و پیشوای طریقت محاسبیان از صوفیه است.
• «اول خصلت آنست که به خدای سوگند یاد نکنی، نه به راست و نه به دروغ؛ و نه به سهو و نه به عمد. دوم از دروغ پرهیز کنی. سوم خلف وعده نکنی در حالیکه می توانی وفا کنی و تا توانی کس را وعده مده. چهارم آنکه هیچ کس را لعنت نکنی، اگر ظلم کرده باشد. پنجم دعای بد نکنی، نه به گفتار و نه به کردار، و مکافات نجویی و برای خدا تحمل کنی. ششم بر هیچ کس گواهی ندهی، نه به کفر و نه به شرک و نه به نفاق، که این بع رحمت بر خلق نزدیکتر است. هفتم آنکه قصد معصیت نکنی، نه در ظاهر و نه در باطن، و جوارح خود را از همه باز داری. هشتم آنکه رنج خود بر هیچ کس نیفکنی، و بار خود کم یا بسیار ار همه کس برداری در آنچه بدان محتاج باشی، و در آنچه بدان مستغنی باشی. نهم آنکه طمع از خلایق برداری، و از همه نا امید شوی از آنچه دارند. دهم آنکه بلندی درجه و کمال عزت نزدیک خدای و نزدیک خلق در دنیا و آخرت بدین شرط توانی بدست آورد که هیچ کس را نبینی از فرزندان آدم علیه السلام، مگر آنکه او را از خود بهتر بدانی.» -> هر که را عزم، قوی باشد مخالفت هوا بر وی آسان باشد. پس عزم قوی دار و بر این خصلتها مواظبت نمای که مجرب است:
• «تسلیم، ثابت بودن است در وقت نزول بلا بدون تغییری در ظاهر و باطن.»• «تفکر، اشیاء را به حق قائم دیدن است.»• «هر که باطن خویش درست کند به مراقبت و اخلاص، خدای عز و جل ظاهر او را آراسته گرداند به مجاهده و اتباع سنت .»• «صادق آن است که باک ندارد اگر او را نزدیک خلق هیچ مقدار نباشد از بهر صلاح دل خویش و دوست ندارد که مردمان ذره یی از اعمال او بینند و کراهیت ندارد که سر او مردمان بدانند که کراهیت داشتن آن، دلیل بود بر آنکه دوست دارد نزدیک خلق جاه و این خوی صدیقان نباشد .»• «جوانمردی آن بود که داد بدهد و داد نخواهد»• «سه چیز نیابند با سه چیز، روی نیکو با صیانت و سخن نیکو با امانت و دوستی کردن با وفا»• «محبت میل بود به همگی، به چیزی پس او را ایثار کردن بر خویشتن به تن و جان و مال و موافقت کردن پنهان و آشکارا پس بدانستن که از تو همه تقصیر است .»• « و عنایت حق تعالی در حفظ او چندان بود که چون دست به طعامی بردی که شبه در او بودی رگی در پشت انگشت او کشیده شدی چنانکه انگشت فرمان او نبردی ، او بدانستی که آن لقمه به وجه نیست . جنید گفت : روزی حارث پیش من آمد . در وی اثر گرسنگی دیدم . گفتم یا عم ! طعام آرم ؟ گفت : نیک آید . در خانه شدم . چیزی طلب کردم . شبانه از عروسی چیزی آورده بودند . پیش اوبردم .انگشت او مطاوعت نکرد . لقمه در دهان نهاد و هرچند که جهد کرد فرونشد . دردهان نمی گردانید تا دیگر برخاست ودر پایان سرای افگند و بیرون شد . بعد از آن گفت : از آن حال پرسیدم . حارث گفت :گرسنه بودم ، خواستم که دل تو نگاه دارم لکن مرا با خداوند نشانی است که هرطعامی که در وی شبهتی بود به حلق من فرونرود و انگشت من مطاوعت نکند . هرچند کوشیدم فرو نرفت. آن طعام از کجا بود؟ گفتم : از خانه ای که خویشاوند من بود . پس گفتم :امروز در خانه من آیی ؟ گفت : آیم . درآمدیم و پاره ای نان خشک بیآرودم . پس بخوردیم . گفت : جیزی که پیش درویشان آری ، چنین باید ». -> تذکره الاولیا ،عطار
• « به پنج تن از پیران اقتدا کنید و حال دیگران تسلیم کنید ، یکی به حارث بن اسد المحاسبی و به جنید بن محمد و به ابومحمد بن رویم ، و ابوالعباس بن عطا و عمرو بن عثمان المکی زیرا ایشان جمع کردند میان علم و حقیقت .» -> ابو عبدالله خفیف
• « عالم بود به اصول و فروع ، و همه اهل علم را تولا و اقتدا در وقت وی به وی بود . کتابی کرده است " رغائب " نام اندر اصول تصوف ، و به جز آن وی را تصانیف بسیار است اندر هر فن . عالی حال و بزرگ همت بود و اندر وقت خود شیخ المشایخ بغداد بود ... و از وی – رحمه الله علیه – می آید که روزی درویشی را گفت کن لله و الا فلا تکن .» -> ( هجویری ، 1389 : 165و166)
• « آن سید اولیا ، آن عمده ی اتقیا ، آن محتشم معتبر ، آن محترم مفتخر ... از علماء مشایخ بود به علوم ظاهر و باطن ؛ و در معاملات و اشارات مقبول النفس و رجوع اولیاء وقت در همه فن بدو بود و او را تصانیف بسیار است در انواع علوم ؛ و سخت عالی همت بود و بزرگوار بود و سخاوتی و مروتی عجیب داشت و در فراست و حذاقت نظیر نداشت و در وقت خود شیخ المشایخ بغداد بود ... بصری بود و وفات او در بغداد بود .» -> تذکره الاولیا ،عطار
• «و در محاسبه مبالغتی تمام داشت چنانکه او را محاسبی بدین جهت گفتندی ... و گفت صبر نشانه ی تیرهای بلا شدن است .» -> تذکره الاولیا ،عطار
• « سنت گرایان با احیاء سنت قرآنی و نبوی ارزش جدیدی به منابع پیشین بخشیدند . موضوع دیدار در آخریت به اعتقاد بیشتر کسانی که به جواز آن قائل بودند، مبنای قرآنی و حدیثی داشت . صوفیه و دیگران با صحنه آرایی هایی که از بهشت و مجلس دیدار می کردند، از منابع روایی قرآنی و حتی یهودی یا مسیحی بهره می برند . این گزارش ها که همراه با صحنه هایی از تجربه های بهشتیان و احساس محبت و شوق دیدار بود، به تفصیل توسط حارث محاسبی فراهم شد و در ادامه توسط صوفیان دوره های بعد بیش از پیش مطرح شد . » -> محمدتقی فعالی ،در مقاله ی «نگاهی تاریخ مند به عرفان و مکاشفه»
• انصاری هروی ، عبدالله ، طبقات الصوفیه ( 1386 ) ، چاپ دوم ، تصحیح محمد سرور مولایی ، تهران : انتشارات توس• جامی ، نورالدین عبدالرحمن ، نفحات الانس من حضرات القدس ( 1386 ) ، تصحیح محمود عابدی ، تهران : سخن .• عطار ، فریدالدین ، تذکره الاولیا ( 1353 ) ، چاپ پنجم ، تهران : انتشارات مرکزی .• قشیری نیشابوری ، ابوالقاسم ، رساله قشیریه ( 1345 ) ، به تحقیق بدیع الزمان فروزانفر ، تهران : بنگاه نشر و ترجمه کتاب• کاشانی ، عزالدین محمود ، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ( 1381 ) ، تصحیح عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی ، تهران : زوار .• هجویری ، ابوالحسن علی بن عثمان ، کشف المحجوب ( 1389 ) ، چاپ پنجم ، تصحیح ژوکوفسکی ، تهران : سروش .


کلمات دیگر: