کلمه جو
صفحه اصلی

غرابات

فرهنگ فارسی

نام جائی است و در شعر لبید آمده است و آبهائی متعلق به خزاعه پائین تر از کلیه است

لغت نامه دهخدا

غرابات. [ غ ُ ] ( اِخ ) نام جائی است ، و در شعر لبید آمده است ، و آبهائی متعلق به خزاعة پائین تر از کُلَیَّة است. کثیر گوید :
اقیدی دماً یا ام عمرو هرقته
فیکفیک فعل القاتل المتعمد
و لن یتعدی ما بلغتم براکب
زورة اسفار تروح و تغندی
فظلت باکناف الغرابات تبتغی
مظنتها و استبرأت کل مرتدی.
حفصی گوید: غرابات نزدیک العرمة در زمین یمامه است. اصمعی راست :
لمن الدارُ تعفی رسمها
بالغرابات فَاءَعلی العرمه.
( از معجم البلدان ).


کلمات دیگر: