کلمه جو
صفحه اصلی

عث

عربی به فارسی

بيد , پروانه , حشرات موذي


فرهنگ فارسی

افعی که افعی دیگر را خورد عثاث

لغت نامه دهخدا

عث. [ ع َث ث ] ( ع مص ) خوردن مته پشم را و درافتادن در آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ستیهیدن. ( منتهی الارب ). الحاح. ( اقرب الموارد ). || گزیدن مار کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برگرداندن کلام را بر کسی یا سرزنش کردن او را. ( اقرب الموارد ).

عث. [ ع ُث ث ] ( ع ص ) هو عث مال ؛ او تباه کننده شتران است. ( منتهی الارب ).

عث. [ ع ِث ث ] ( ع اِ ) افعی که افعی دیگر را خورد. ج ، عِثاث. ( اقرب الموارد ).

عث . [ ع َث ث ] (ع مص ) خوردن مته پشم را و درافتادن در آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ستیهیدن . (منتهی الارب ). الحاح . (اقرب الموارد). || گزیدن مار کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برگرداندن کلام را بر کسی یا سرزنش کردن او را. (اقرب الموارد).


عث . [ ع ِث ث ] (ع اِ) افعی که افعی دیگر را خورد. ج ، عِثاث . (اقرب الموارد).


عث . [ ع ُث ث ] (ع ص ) هو عث مال ؛ او تباه کننده ٔ شتران است . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: