( صفت ) طعام دهنده مغذی .
غذا ده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غذاده. [ غ ِ / غ َ دِه ْ ] ( نف مرکب ) غذادهنده. طعام دهنده. مغذی :
غم ز دل زاد و خورد خون دلم
خون مادر غذاده پسر است.
غم ز دل زاد و خورد خون دلم
خون مادر غذاده پسر است.
خاقانی.
کلمات دیگر: