کلمه جو
صفحه اصلی

فتین

فرهنگ فارسی

وادیی است که در شعر مذکور است

لغت نامه دهخدا

فتین. [ ف َ ] ( ع اِ ) زمین سوزان سنگلاخ که گویی سنگش در حال سوختن است. ج ، فُتْن. ( اقرب الموارد ). زمین سنگلاخ سوخته و زمین سنگناک سیاه. ( منتهی الارب ).

فتین. [ ف َ ] ( اِخ ) وادیی است که در شعر مذکور است. ( معجم البلدان ).

فتین . [ ف َ ] (اِخ ) وادیی است که در شعر مذکور است . (معجم البلدان ).


فتین . [ ف َ ] (ع اِ) زمین سوزان سنگلاخ که گویی سنگش در حال سوختن است . ج ، فُتْن . (اقرب الموارد). زمین سنگلاخ سوخته و زمین سنگناک سیاه . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: