کلمه جو
صفحه اصلی

ضیطان

فرهنگ فارسی

نعت از ضبط ٠ مرد دوش و بدن جنباننده با بسیاری گوشت در رفتار ٠

لغت نامه دهخدا

ضیطان. [ ض َ ] ( ع ص ) نعت ازضیط. رجوع به ضیط شود. ( منتهی الارب ). مرد دوش و بدن جنباننده با بسیاری گوشت در رفتار. ( منتهی الارب ).

ضیطان. [ ض َ ی َ ] ( ع مص ) ضیط. جنبانیدن دوش و اندام را در رفتار با بسیاری گوشت و فروهشتگی اندام. ضیطنة. ( منتهی الارب ).

ضیطان . [ ض َ ] (ع ص ) نعت ازضیط. رجوع به ضیط شود. (منتهی الارب ). مرد دوش و بدن جنباننده با بسیاری گوشت در رفتار. (منتهی الارب ).


ضیطان . [ ض َ ی َ ] (ع مص ) ضیط. جنبانیدن دوش و اندام را در رفتار با بسیاری گوشت و فروهشتگی اندام . ضیطنة. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: