کلمه جو
صفحه اصلی

پاچراغی

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - جای گذاشتن چراغ در خانه و سرای . ۲ - پولی که تماشاگران در زور خانه و مانند آن پای چراغ نهند . ۳ - پولی که دکانداران سر شب پای چراغ مینهادند و بعد بفقیر میدادند .

فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) ۱ - جای گذاشتن چراغ در خانه یا دکان . ۲ - پولی که تماشاگران در زورخانه و مانند آن پای چراغ می گذارند. ۳ - پولی که دکانداران سر شب پای چراغ می نهادند تا به فقیری بدهند. ۴ - در بازار به آخرین مشتری که تقریباً در آخروقت برای خرید جنس می آید، گ

( ~.) (اِمر.) 1 - جای گذاشتن چراغ در خانه یا دکان . 2 - پولی که تماشاگران در زورخانه و مانند آن پای چراغ می گذارند. 3 - پولی که دکانداران سر شب پای چراغ می نهادند تا به فقیری بدهند. 4 - در بازار به آخرین مشتری که تقریباً در آخروقت برای خرید جنس می آید، گفته می شود.


لغت نامه دهخدا

پاچراغی. [ چ َ / چ ِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب )پولی که دکانداران در اوّل شب آنگاه که چراغ روشن می کردند بپای چراغ می نهادند و سپس به فقیر میدادند.

فرهنگ عمید

۱. جای گذاشتن چراغ در خانه.
۲. [مجاز] پولی که مردم در زورخانه و بعضی جاهای دیگر پای چراغ می گذارند.


کلمات دیگر: