کلمه جو
صفحه اصلی

پابسته

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آنکه پای وی در قید باشد . ۲ - محبوس دربند.
محبوس ببند کرده

لغت نامه دهخدا

پابسته. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) محبوس. به بندکرده :
دشمنت خسته و بشکسته و پابسته به بند. ( از تاریخ بیهقی ).


کلمات دیگر: