نشان گذارنده
مسوم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مسوم. [ م ُ س َوْ وَ ] ( ع ص ) نشان و علامت گذاشته شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). داغدار. || اسب به چرا گذاشته شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). به چرا گذاشته شده. ( ناظم الاطباء ).
مسوم. [ م ُ س َوْ وِ ] ( ع ص ) نشان گذارنده. || کسی که اسب خود به چرا بگذارد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
مسوم. [ م ُ س َوْ وِ ] ( ع ص ) نشان گذارنده. || کسی که اسب خود به چرا بگذارد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
مسوم . [ م ُ س َوْ وَ ] (ع ص ) نشان و علامت گذاشته شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). داغدار. || اسب به چرا گذاشته شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به چرا گذاشته شده . (ناظم الاطباء).
مسوم . [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص ) نشان گذارنده . || کسی که اسب خود به چرا بگذارد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
پیشنهاد کاربران
زمان_ هنگام
کلمات دیگر: