غلام پیر مسن و سالخورده و بسیار پیر
سیاه پیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سیاه پیر. ( اِ مرکب ) غلام پیر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مسن. سالخورده. بسیار پیر. ( ناظم الاطباء ) :
با خوی سرکش او آتش سخن پذیر است
با خط تازه او ریحان سیاه پیر است.
با خوی سرکش او آتش سخن پذیر است
با خط تازه او ریحان سیاه پیر است.
صائب ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: