کلمه جو
صفحه اصلی

مداعاه

فرهنگ فارسی

شکستن و ویران کردن دیوار ار

لغت نامه دهخدا

( مداعاة ) مداعاة.[ م ُ ] ( ع مص ) شکستن و ویران کردن دیوار را. ( از منتهی الارب ). خراب کردن دیوار. ( از اقرب الموارد ). خانه یا دیوار را از اطراف ویران کردن. ( از متن اللغة ). || باهم چیستان گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || با کسی برابر کردن و ستیزه کردن.( ناظم الاطباء ). محاجاة. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ).

مداعاة.[ م ُ ] (ع مص ) شکستن و ویران کردن دیوار را. (از منتهی الارب ). خراب کردن دیوار. (از اقرب الموارد). خانه یا دیوار را از اطراف ویران کردن . (از متن اللغة). || باهم چیستان گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || با کسی برابر کردن و ستیزه کردن .(ناظم الاطباء). محاجاة. (متن اللغة) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: