( اسم ) ۱ - گرگ پیر . ۲ - دنیا جهان
کهن گرگ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کهن گرگ. [ ک ُ هََ / هَُ گ ُ ] ( اِ مرکب ) گرگ پیر. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز بیم سکه و نیروی شمشیر
هراسان شد کهن گرگ از جوان شیر.
تیرباران سحر دارم سپر چون نفکند
این کهن گرگ خشن بارانی از غوغای من.
ز بیم سکه و نیروی شمشیر
هراسان شد کهن گرگ از جوان شیر.
نظامی.
|| کنایه از دنیاست. ( آنندراج ). دنیا و فلک و گردون. ( ناظم الاطباء ) : تیرباران سحر دارم سپر چون نفکند
این کهن گرگ خشن بارانی از غوغای من.
خاقانی.
کلمات دیگر: