بزرگی یافتن تکبر .
بزرگوار شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بزرگوار شدن. [ ب ُ زُرْگ ْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بزرگی یافتن. ببزرگی رسیدن. تکبر. مجد. نَوْه. ( تاج المصادر بیهقی ). جلال. جلالة. مجد. وساطه. استعلاء. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رجوع به بزرگ و بزرگوار شود.
پیشنهاد کاربران
تشرف
کلمات دیگر: