( صفت ) کسی که عاشق جراحت دل از تیرنگاه معشوق باشد : ( ( جراحت گزین را بمرهم چه کار? ) ) ( آملی )
جراحت گزین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جراحت گزین. [ ج ِ ح َ گ ُ ] ( نف مرکب ) آنکه جراحت برگزیند. کسی که جراحت دار شدن را ترجیح دهد. جراحت دوست :
جراحت گزین را به مرهم چکار.
جراحت گزین را به مرهم چکار.
طالب آملی ( از آنندراج ).
|| عاشقی که از تیر مژگان چشم معشوق ، ریش ریش و مجروح باشد. ( ناظم الاطباء ).کلمات دیگر: