بازو زدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) زدن کسی را با بازو .
لغت نامه دهخدا
بازو زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بال زدن پرنده :
آن همایی را که سوی جد او بازو زدی [ جبرئیل ]
عنبرین گیسوی او بازوش را شهپر سزد.
چرغ عنقاوار متواری شود از بیم قاز.
آن همایی را که سوی جد او بازو زدی [ جبرئیل ]
عنبرین گیسوی او بازوش را شهپر سزد.
سوزنی.
قاز ار بازو زند بر باد عدل پهلوان چرغ عنقاوار متواری شود از بیم قاز.
سوزنی.
|| بازو کوفتن ؛ چنانکه پهلوانان در وقت کشتی کنند. ( آنندراج ).کلمات دیگر: