( اسم ) ۱- ترس هراس بیم باک محابا مهابت رعبت خوف جبن . ۲- تاب توان طاقت تحمل . ۳- فرصت وقت و زمان مستعد برای امری . ۴- رغبت میل . ۵- پرداختن به ... رعایت جانب کسی توجه التفات میل . ۶- اندیشه تذکر . ۷- قصد عزم . ۸- آرام فراغ فراغت سکون قرار .
پروای
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پروای. [ پ َرْ ] ( اِ ) فراغت. ( صحاح الفرس ):
مقصرم به ادای وظایف مدحت
که از دعا به ثنا نیست یک دمم پروای.
مقصرم به ادای وظایف مدحت
که از دعا به ثنا نیست یک دمم پروای.
کمال اسماعیل.
رجوع به پروا شود.کلمات دیگر: