باج ستاننده
باژ ستان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باژستان. [س ِ ] ( نف مرکب ) باج ستاننده. ( ناظم الاطباء ). باجگیر.( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مَکّاس. ( مهذب الاسماء ).
باژستان. [ ژِ ] ( اِ مرکب ) گمرکخانه. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به باژگاه شود.
باژستان. [ ژِ ] ( اِ مرکب ) گمرکخانه. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به باژگاه شود.
کلمات دیگر: