دوراهه. [ دُ هََ / هَِ ] ( ص نسبی ) منسوب به دوراه. ( یادداشت مؤلف ). صاحب دوراه. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) دوراه. دوراهی. نقطه ای که از آن دو راه منشعب شود. مانند: دوراهه اصفهان ، دوراهه بناب ، دوراهه بوکان ، دوراهه دلیجان ، دوراهه قم ، دوراهه کاشان و جز آنها که عموماً نام محلی در سر راهها می باشد. ( از یادداشت مؤلف ) :
پس بر سر این دوراهه آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی آیی باز.
خیام ( از سندبادنامه ).
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن.
حافظ.
رجوع به دوراه و دوراهی شود.
- دوراهه گمان ؛ موضع میل از یقین به شک و تردید :
بس دیده ز دست او به صد میل
امید دوراهه گمان را.
سیف اسفرنگ.
|| قسمی ساخت جای شیشه در درها. ( یادداشت مؤلف ).