کلمه جو
صفحه اصلی

نفسا

فرهنگ فارسی

بنفسه ٠ بعینه ٠ بشخصه ٠

لغت نامه دهخدا

( نفساً ) نفساً. [ ن َ سَن ْ ] ( ع ق ) بنفسه. بعینه. بشخصه. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَفْساً: شخصی - کسی (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه میشود مثلاً "نفس الانسان" یعنی خود انسان و"نفس الحجر" یعنی خود سنگ است)
ریشه کلمه:
نفس (۲۹۸ بار)

پیشنهاد کاربران

واقعا پس اول بهم سرکوفت نزن۲با علی دوستم - ۳با شوهر صودابه بخوابم وسط و با سوشا سه مرتبه من یک مرتبه اون کتک بخوره تا ببینم زمانی که بار اول اماده شد اومد داخل و زمانی که فهمیدی یک قدم عقل من رو واسه حسادت به سرنوشت که داخل به روز بودنش اسم سرنوشت و به زبان اوردی اون از برادر شوهر ش جدا شد به خاطر دو فرزند؟و رویف اخر و میخوام اگه شوهرش بیاد سراغش نمیشه، احی عرب شد - اما ترسیدم - باریکلا داخل تمام اینها رینگی درست نسرینه که واقعا دوست داره نظافت علی رو به عهده بگیره -



کلمات دیگر: