کلمه جو
صفحه اصلی

چندک زدن

فارسی به انگلیسی

to squat, to crouch


مترادف و متضاد

crouch (فعل)
خوشامد گویی کردن، چندک زدن، دولا شدن، قوز کردن

cower (فعل)
از ترس دولا شدن، چندک زدن

squat (فعل)
چندک زدن، قوز کردن، چمباتمه زدن، چمباتمه نشستن، چنباتمه زدن

فرهنگ فارسی

سر پا نشستن . چنباتمه نشتن . به چک نشستن .

لغت نامه دهخدا

چندک زدن. [ چ ُ دَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سرپا نشستن. چنباتمه نشستن. به چک نشستن. جلوس. قرفصاء. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: