کلمه جو
صفحه اصلی

جزجز کردن

فارسی به انگلیسی

frizzle

to sizzle


مترادف و متضاد

frizzle (فعل)
فر زدن، غذا را سرخ کردن، جزجز کردن، فر دادن مو

فرهنگ فارسی

در تداول عامه آواز دیگ بر آمدن هنگام سوختن یا بریان کردن گوشت یا دنبه در آن

لغت نامه دهخدا

جزجز کردن. [ ج ِ ج ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه ، آواز دیگ برآمدن هنگام سوختن یا بریان کردن گوشت یا دنبه در آن. ( از یادداشت مؤلف ). برآمدن ِ صدای تف دادن یا بریان کردن گوشت یا پیازداغ.


کلمات دیگر: