کلمه جو
صفحه اصلی

رشوه دادن

فارسی به انگلیسی

bribe, buy, to give a bribe to, to corrupt

to give a bribe to, to corrupt


bribe, buy


فارسی به عربی

دهن , رشوة , نخلة

مترادف و متضاد

bribe (فعل)
تطمیع کردن، رشوه دادن

grease (فعل)
چرب کردن، رشوه دادن، روغن زدن

tamper (فعل)
رشوه دادن، مداخله و فضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن

palm (فعل)
کش رفتن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن

فرهنگ فارسی

رشوت دادن . پاره دادن

لغت نامه دهخدا

رشوه دادن. [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ دَ ] ( مص مرکب ) رشوت دادن. پاره دادن. ( یادداشت مؤلف ) :
هرچه اندوختم این طایفه را رشوه دهم
بوکه در راه گروگان شدنم نگذارند.
خاقانی.
کعبه مرا رشوه داد شقه سبزش
تاننهم مکه را ورای صفاهان.
خاقانی.
خاقانی اگر رشوه دهد خال لبش را
ملک دو جهان خواهد و کمتر نپذیرد.
خاقانی.
گرگ چون رشوه داده بود ز پیش
جست حق القدوم خدمت خویش.
نظامی.
و رجوع به رشوت دادن و رشوت و رشوه شود.

پیشنهاد کاربران

ارشا - ارتشا

رشا

در کیسه را شل کردن

خر کریم را نعل کردن ؛ رشوه دادن. به قاضی یا حاکم و فرمانروا رشوه دادن.

ارش. . . . .


کلمات دیگر: