depression
تورفتگی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عتلة
طعجة , طلب رسمی , کآبة
طعجة , طلب رسمی , کآبة
عتلة
مترادف و متضاد
تنزل، پریشانی، فرو رفتگی، افسردگی، تو رفتگی، رکود، کسادی، گود شدگی
کنار، تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت، طاقچه، تو رفتگی، فترت، تو رفتگی در دیوار، عقب نشینی، دوره فترت
گودی، دندانه، تو رفتگی، جای ضربت، دندانه کردن
تو رفتگی، دندانه گذاری
ضربت، گودی، تو رفتگی، زور
تصدیق، قبول، ارسال، تو رفتگی، درج
فرهنگ عمید
۱. فرورفتگی.
۲. گودی موجود در جسمی، که بر اثر ضربه یا فشار پیدا شود.
۲. گودی موجود در جسمی، که بر اثر ضربه یا فشار پیدا شود.
فرهنگستان زبان و ادب
{denting} [خوردگی] تغییرات فیزیکی یک فلز یا آلیاژ در نتیجۀ تماس با محصولات خوردگی یا براثر فشار یا تنش حاصل از آنها
{depression} [مهندسی بسپار- تایر] نقطه ای بسیار مقاوم در تایر که در هنگام باد کردن تایر، به اندازۀ نقاط دیگر بالا نمی آید و تو می ماند
{depression} [مهندسی بسپار- تایر] نقطه ای بسیار مقاوم در تایر که در هنگام باد کردن تایر، به اندازۀ نقاط دیگر بالا نمی آید و تو می ماند
کلمات دیگر: