کلمه جو
صفحه اصلی

دو جانبه

فارسی به انگلیسی

bipartite, reciprocal, bilateral, dual, mutual, two-sided, two-way, reciprocal, mutually, reciprocal(ly)

bipartite, reciprocal


فارسی به عربی

ثنائی ، ثُنائی الإتِّجاهِ

مترادف و متضاد

bilateral (صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقارن الطرفین، دوکناری

mutual (صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل، دوسره، از دو سره، بین الاثنین

reciprocal (صفت)
دو طرفه، دو جانبه، متقابل

double-faced (صفت)
دو جانبه، دو رو، دو سر

فرهنگ فارسی

ذو جنبتین. ذات البین. محبت دو جانبه .

لغت نامه دهخدا

دوجانبه. [ دُ ن ِ ب َ / ب ِ ] ( ص نسبی ) ذوجنبتین. ( یادداشت مؤلف ). || ذات البین. دوسویی. دوطرفی : دوستی دوجانبه. احترام دوجانبه. قرارداد دوجانبه. محبت دوجانبه. خویش دوجانبه ؛ هم از طرف پدر و هم مادر یا هم نسبی و هم سببی. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: