مترادف بی زیان : بی آزار، بی آسیب، بی ضرر
بی زیان
مترادف بی زیان : بی آزار، بی آسیب، بی ضرر
فارسی به انگلیسی
harmless, innocent, innocuous
مترادف و متضاد
بیآزار، بیآسیب
بیضرر
فرهنگ فارسی
بی ضرر ٠ بی اذیت ٠ بی گزند ٠
لغت نامه دهخدا
بی زیان. ( ص مرکب ) ( از: بی + زیان ) بی ضرر. بی اذیت. بی گزند. ( یادداشت مؤلف ) :
همی گفت هر کس که بودش خرد
که گر بی زیان او بما بگذرد.
ز شاه آتش آمد همی بر سرم.
کز اختر بوی جاودان بی زیان.
از گردش زمانه بی اندوه و بی زیان.
همی گفت هر کس که بودش خرد
که گر بی زیان او بما بگذرد.
فردوسی.
یکی بی زیان مرد آهنگرم ز شاه آتش آمد همی بر سرم.
فردوسی.
بدان ای سر مایه تازیان کز اختر بوی جاودان بی زیان.
فردوسی.
شاه زمانه شاد و قوی باد و تندرست از گردش زمانه بی اندوه و بی زیان.
فرخی.
کلمات دیگر: