کلمه جو
صفحه اصلی

مسکونی


مترادف مسکونی : قابل سکونت، زیستگاه، محل سکونت ، تجاری، ادراری

متضاد مسکونی : غیرمسکونی

برابر پارسی : زیستنی، باشندگی

فارسی به انگلیسی

inhabited, residential

residential


فارسی به عربی

سکنی

مترادف و متضاد

residential (صفت)
محلی، قابل سکنی، مسکونی، وابسته به اقامت

صفت ≠ غیرمسکونی


زیستگاه، محل‌سکونت


۱. قابلسکونت
۲. زیستگاه، محلسکونت ≠ غیرمسکونی
۳. تجاری، ادراری


فرهنگ فارسی

قابل سکونت

لغت نامه دهخدا

مسکونی. [ م َ ] ( ص نسبی ) قابل سکونت. ساکن شدنی. سکونت گزیدنی. و رجوع به مسکون شود.

فرهنگ فارسی ساره

باشندگ


پیشنهاد کاربران

مسکونی، یعنی جایی که بشرزندگی میکندوبرای زیستن واقامت طولانی مدت انتخاب کرده است. ومعمولا به منطقه وجایی گفته میشودکه ما ساختمان یا اماکنی برای زندگی کردن برپامیکنیم


کلمات دیگر: