برابر پارسی : ناچار، ناگزیر، از روی ناچاری
الزاما
برابر پارسی : ناچار، ناگزیر، از روی ناچاری
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
بالزام . باجبار . ناچار
لغت نامه دهخدا
( الزاماً ) الزاماً. [ اِ مَن ْ ] ( ع ق ) به الزام. به اجبار. ناچار. قهراً. رجوع به الزام شود.
پیشنهاد کاربران
الزاما یعنی باید حتما به ضرورت
الزاما=حتما
چون ازملزم می آید
کلمات دیگر: