کلمه جو
صفحه اصلی

مستند


مترادف مستند : اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق، دلیل، سند ، واقعی، منسوب، متکی

متضاد مستند : غیرمستند، نامستند

برابر پارسی : پشتوانه دار، پابرجا، فرنودین، بایسته، درست

فارسی به انگلیسی

documentary, solemn, well-founded, supported, based

based, supported


documentary, solemn, well-founded


فارسی به عربی

فلم وثائقی

مترادف و متضاد

documentary (صفت)
مستند، سندی، مدرکی، مبنی بر مدرک یا سند

اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق ≠ غیرمستند، نامستند


دلیل، سند


۱. اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق
۲. دلیل، سند ≠ غیرمستند، نامستند
۳. واقعی
۴. منسوب
۵. متکی


فرهنگ فارسی

چیزی که به آن استنادکنند، دلیل ومدرک
( اسم ) استنادکننده جمع : مستندین .
پناه برنده و التجا جوینده

فرهنگ معین

(مُ تَ نَ ) [ ع . ] (اِمف . ) دلیل ، مدرک ، چیزی که به آن استناد کنند، دارای سند.
(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) استنادکننده . ج . مستندین .

(مُ تَ نَ) [ ع . ] (اِمف .) دلیل ، مدرک ، چیزی که به آن استناد کنند، دارای سند.


(مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.) استنادکننده . ج . مستندین .


لغت نامه دهخدا

مستند. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) پناه برنده و التجاجوینده. ( از اقرب الموارد ). پناه جوینده. ( غیاث ). || پشت به چیزی دهنده. ( غیاث ). تکیه کننده. رجوع به استناد شود.

مستند. [ م ُ ت َ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) کسی که پناه به او برده شود. ( غیاث ). || تکیه کرده شده :
اصبعت در سیر پیدا می کند
که نظر بر حرف داری مستند.
مولوی ( مثنوی ).
|| تکیه و محل تکیه و پشتی. ( ناظم الاطباء ). تکیه گاه. معتمد. سند. رجوع به استناد شود. || سند حدیث. ( از اقرب الموارد ) ( از تعریفات جرجانی ). رجوع به سند شود.

مستند. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع ص ، اِ) کسی که پناه به او برده شود. (غیاث ). || تکیه کرده شده :
اصبعت در سیر پیدا می کند
که نظر بر حرف داری مستند.

مولوی (مثنوی ).


|| تکیه و محل تکیه و پشتی . (ناظم الاطباء). تکیه گاه . معتمد. سند. رجوع به استناد شود. || سند حدیث . (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). رجوع به سند شود.

مستند. [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) پناه برنده و التجاجوینده . (از اقرب الموارد). پناه جوینده . (غیاث ). || پشت به چیزی دهنده . (غیاث ). تکیه کننده . رجوع به استناد شود.


فرهنگ عمید

۱. دارای دلیل و مدرک، مبتنی بر سند.
۲. ویژگی فیلمی که رخدادهای آن واقعی است.
۳. (اسم ) گفته یا نوشتۀ همراه با سند و مدرک.
۴. (اسم ) مورد اطمینان.

دانشنامه آزاد فارسی

مُستند (documentary)
فیلمی (و گاه نمایشی) که بااستفاده از اسنادی مانند روزنامه ها و مدارک بایگانی، و یا با فیلم برداریِ مستقیم از وقایع جاری ساخته می شود.

پیشنهاد کاربران

آشکارین

کلیه وقایع، اتفاقات، گفتگوهایی که به واقعیت و درستی و وجود داشتن ختم شود

گواه مند

evidence based

در فرهنگ آریانپور � فرنودین � را معادل مستند و documentary آورده اند.

گواهمند

�چندسالی پیش، فیلم گواهمند ( مستند ) ی از زندگی و هماوندی های اجتماعی مردم عربستان در یکی از رسانه های اروپای باختری دیدم که بسیار آموزنده بود . . . � ب. الف. بزرگمهر ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۳ برگرفته از پیوند زیر:
http://www. behzadbozorgmehr. com/2014/06/blog - post_7802. html


عینی


کلمات دیگر: