مترادف مستند : اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق، دلیل، سند ، واقعی، منسوب، متکی
متضاد مستند : غیرمستند، نامستند
برابر پارسی : پشتوانه دار، پابرجا، فرنودین، بایسته، درست
based, supported
documentary, solemn, well-founded
اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق ≠ غیرمستند، نامستند
دلیل، سند
۱. اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق
۲. دلیل، سند ≠ غیرمستند، نامستند
۳. واقعی
۴. منسوب
۵. متکی
(مُ تَ نَ) [ ع . ] (اِمف .) دلیل ، مدرک ، چیزی که به آن استناد کنند، دارای سند.
(مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.) استنادکننده . ج . مستندین .
مولوی (مثنوی ).
مستند. [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) پناه برنده و التجاجوینده . (از اقرب الموارد). پناه جوینده . (غیاث ). || پشت به چیزی دهنده . (غیاث ). تکیه کننده . رجوع به استناد شود.