مترادف مستهجن : بد، رکیک، زشت، قبیح، مبتذل، ناپسند
متضاد مستهجن : مستحسن
برابر پارسی : زشت، بد، نابهنجار، ناپسند
obscene, immodest
flash, foul, obscene, off-color, pornographic, ribald, risqué, shocking, smut, smutty, spicy
بد، رکیک، زشت، قبیح، مبتذل، ناپسند ≠ مستحسن
مستهجن . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) مکروه و زشت و عیب گرفته شده . (غیاث ) (آنندراج ). مُستقبح . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهجان شود. || زشت . ناپسندیده : کار ناکرده را مزد خواستن مستقبح و مستهجن یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 102). || رکیک . زننده : این لفظ اگر چه مستهجن است بازگفتن بر زبان راند... (مرزبان نامه ص 10). || مرد که نیمی عرب و نیمی عجم یعنی دورگه باشد و به زعم عرب چنین کس غیرفصیح است . (سبک شناسی ج 2 ص 31).
مستهجن . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) قبیح و زشت شمرنده . (از اقرب الموارد). و رجوع به استهجان شود.