کلمه جو
صفحه اصلی

بی خبری


مترادف بی خبری : تغافل، جهل، غفلت، ناآگاهی، نادانی، ناهشیاری ، ناغافل، ناگهان

متضاد بی خبری : آگاهی

برابر پارسی : ناآگاهی

فارسی به انگلیسی

ignorance, insensibility, unawareness

ignorance


فارسی به عربی

جهل

مترادف و متضاد

idiotism (اسم)
سفاهت، حماقت، جهالت، بی خبری

ignorance (اسم)
نادانی، جهالت، بی خبری، جهل، ناشناسی

تغافل، جهل، غفلت، ناآگاهی، نادانی، ناهشیاری ≠ آگاهی


فرهنگ فارسی

حالت بی خبر ٠

لغت نامه دهخدا

بی خبری. [ خ َ ب َ ] ( حامص مرکب ) حالت بی خبر. رجوع به بی خبر و خبر شود.

فرهنگ فارسی ساره

ناآگاه


واژه نامه بختیاریکا

بی گمُوی؛ بی همد

پیشنهاد کاربران

متروکه : دور افتاده _

متروکه

دور افتاده _

بی پناه


کلمات دیگر: