مترادف امپریالیست : استعمارطلب، توسعه طلب، سرمایه دار
امپریالیست
مترادف امپریالیست : استعمارطلب، توسعه طلب، سرمایه دار
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
استعماری
مترادف و متضاد
امپریالیست
استعمارطلب، توسعهطلب، سرمایهدار
فرهنگ فارسی
هواخواه امپراتوری، طرفدارامپریالیسم
( صفت ) طرفدار امپریالیسم هواخواه امپراتوری .
( صفت ) طرفدار امپریالیسم هواخواه امپراتوری .
فرهنگ معین
(اَ پِ ) [ فر. ] (ص . ) هواخواه و طرفدار امپریالیسم .
لغت نامه دهخدا
امپریالیست. [ اَ پ ِ ] ( فرانسوی ،ص ) طرفدار امپریالیسم. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از لاروس کوچک ). هواخواه امپراطوری. ( فرهنگ فارسی معین ). || طرفدار سیاستی که مبتنی بر بسط نفوذ و قدرت اقتصادی و سیاسی کشور خویش بر کشورهای دیگر است. رجوع به امپریالیسم شود.
فرهنگ عمید
دارای نظام امپریالیست.
کلمات دیگر: