کلمه جو
صفحه اصلی

مشرقی


مترادف مشرقی : شرقی، مشرق زمینی، خاوری، خاورمیانه ای، آسیایی

متضاد مشرقی : غربی، باختری

فارسی به عربی

شرقی

مترادف و متضاد

۱. شرقی، مشرقزمینی، خاوری
۲. خاورمیانهای
۳. آسیایی ≠ غربی، باختری


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به مشرق خاوری .

لغت نامه دهخدا

مشرقی. [ م َ رِ ] ( ص نسبی ) شرقی. منسوب به مشرق. ( از ناظم الاطباء ) :
هر شب قبای مشرقی صبح را فلک
نور از کلاه مغربی او برد بوام.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 300 ).
هرچه دهدمشرقی صبح بام
مغربی شام ستاند بوام.
نظامی ( مخزن الاسرار چ وحید دستگردی ص 139 ).

مشرقی. [ م َ رِ ] ( اِخ ) در مشهد به کاسه گری منسوب بود. وبه خدمت بسیار عزیزان و مردان رسید، و منظور نظر کیمیا اثر ایشان گردیده و این بیت در شکایت از اوست :
از چیست سرخ ، پنجه مرجان و پای بط
گر خون بجای آب روان نیست در بحار.
( مجالس النفایس ص 215 ).

مشرقی . [ م َ رِ ] (اِخ ) در مشهد به کاسه گری منسوب بود. وبه خدمت بسیار عزیزان و مردان رسید، و منظور نظر کیمیا اثر ایشان گردیده و این بیت در شکایت از اوست :
از چیست سرخ ، پنجه ٔ مرجان و پای بط
گر خون بجای آب روان نیست در بحار.

(مجالس النفایس ص 215).



مشرقی . [ م َ رِ ] (ص نسبی ) شرقی . منسوب به مشرق . (از ناظم الاطباء) :
هر شب قبای مشرقی صبح را فلک
نور از کلاه مغربی او برد بوام .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 300).


هرچه دهدمشرقی صبح بام
مغربی شام ستاند بوام .
نظامی (مخزن الاسرار چ وحید دستگردی ص 139).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مشرقی (ابهام زدایی). مشرقی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حریز بن عثمان رجبی مشرقی، حَریز مشرقی (حَریز بن عثمان بن جبر رَحَبیِ مشرقی)، محدّث و راوی حدیث در قرن دوم• ضحاک بن عبدالله مشرقی، یکی از یاران امام حسین (علیه السّلام) در کربلا و فراری از معرکه با اجازه امام• یزید بن عبدالله مشرقی، به گفته برخی از یاران امام حسین (علیه السلام) و از شهدای کربلا
...


کلمات دیگر: