کلمه جو
صفحه اصلی

دوسیدگی

فارسی به عربی

التصاق , تمسک

مترادف و متضاد

adherence (اسم)
چسبیدن، تبعیت، چسبندگی، طرفداری، پیوستگی، الصاق، هواخواهی، دوسیدگی

adhesion (اسم)
توافق، رضایت، الحاق، چسبیدن، طرفداری، الصاق، دوسیدگی، چسبیدگی، انضمام، قبول عضویت، کشش سطحی، همبستگی، الحاق دولتی به یک پیمان

فرهنگ فارسی

چسبیدگی و پیوستگی و اتصال .

لغت نامه دهخدا

دوسیدگی. [ سی دَ / دِ ] ( حامص ) چسبیدگی و پیوستگی و اتصال. ( ناظم الاطباء ). چفسیدگی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دوسیدن شود.


کلمات دیگر: