کلمه جو
صفحه اصلی

بی تامل


مترادف بی تامل : ( بی تأمل ) نااندیشیده، نیندیشیده، آنی، بلادرنگ، بلافاصله، فوراً، فی الفور، بی درنگ، سر ضرب، فوری، بدون تأخیر | صفت، نااندیشیده، نیندیشیده، آنی، بلادرنگ، بلافاصله، فوراً، فی الفور، بی درنگ، سر ضرب، فوری، بدون تاخیر

برابر پارسی : بی درنگ، بی اندیشه، بیدرنگ

فارسی به انگلیسی

inconsiderately, rashly, unhesitatingly, reshly, unhesltatingly

inconsiderately, unhesitatingly


مترادف و متضاد

hurried (صفت)
زود، عجول، شتاب زده، دست پاچه، هول هولکی، بی تامل

offhand (صفت)
بی تامل، بدون مقدمه، بداهه، بدون تهیه

صفت


نااندیشیده، نیندیشیده


آنی، بلادرنگ، بلافاصله، فوراً، فی‌الفور، بی‌درنگ، سر ضرب، فوری، بدون تاخیر


فرهنگ فارسی ساره

بی درنگ


پیشنهاد کاربران

بکوب


کلمات دیگر: